_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
يکشنبه، ۱۱ فروردين ۱۳۸۱ (March 31, 2002)☼
º3:24
×
خيلی خوب⁀ئه! خيلی خوشحال⁀ام که برگشتن و شادي ِ کسی رو میبينم که نوشتههاش رو میخوندم. که باز میشه بخونم. اين چند روز دورادور درگيريهای ِ Pink Floydيش رو با بقيه میديدم. میدونستم که چه قدر سخت⁀ئه آدم بتونه وسط ِ کشمکشهای ِ فکري و زباني خودش رو نبازه. حالا هماين رو بگم که خيلی خوشحال⁀ام. باز هم، اين جور برخوردها رو میبينيم، چون اين طبيعي⁀ئه، و برخلاف ِ خورشيدخانوم گمون کنم جلوش رو گرفتن نه ممکن باشه و نه لازم. مهم اين⁀ئه که بتونيم بشنويم و بردبار باشيم. حتا در برابر ِ حرفهای ِ گزنده و گاه بیاختيار ِ يه دوست. سخت⁀ئه، اما زيستن ِ ما با هم جز با اين بردباري و صبر، نه شدني⁀ئه و نه زيبا... زيستن ِ ما، روی ِ اين زمين...
...For trying is that ancient art of proving that the world is round...
آدينه، ۹ فروردين ۱۳۸۱ (March 29, 2002) ☼
º 5:13
×
دارم يه برنامه مینويسم که تو نوشتن ِ متنها کمکام کنه. اين
NET. هم شاهکاری⁀ئه. اول بار که Visual Studio .NET رو نصب کردم و يه نگاهی
بهاش انداختم، حسابي هول کردم. حساب کن، يه برنامه فقط پنج تا CD باشه،
آدم بدجور پريشون میشه. ولی حالا که يکی دو تا کار ِ کوچيک
باهاش انجام دادم میبينم که چه امکانات ِ بیمانندی داره. حالا به
نظر ِ من هر برنامهنويسی که با NET. کار نکنه به زودي بايد
فاتحهاش رو خوند.
خب ديگه! شايد زياد فرصت نکنم چيزی بنويسم... Weblog ِ بینوشته
ديده بودی که دو هفته کار شده باشه روش؟! هفت دست آفتابهلگن و خبری
از شام و ناهار نيست...
سهشنبه، ۶ فروردين ۱۳۸۱
(March 26, 2002)
☼
º
19:24
×
... هر كجا هستم، باشم،
آسمان مال ِ من است؛
پنجره، فكر، هوا،
عشق،
زمين مال ِ من است...
(سهراب ِ سپهري)
دوشنبه، ۵ فروردين ۱۳۸۱ (March 25, 2002) ☼
º 20:30
×
حالا مىتونم راحتتر بنويسم. هم تاريخ و هم ساعت ِ Blogها رو
خودم میزنم. نه اشتباهى پيش میآد و نه دلزدهگي از اين که زمان نادرست⁀ئه.
آدم ِ وسواسي دردسرش که يکي دو تا نيست که...
ساعت ِ Blogger روى ِ GMT +3:30] Iran] تنظيم نمیشه. نمیدونم
چهرا اصلن اختلافهای ِ نيم ساعتي رو خودبهخود عوض میکنه. تاريخ
رو هم که شرمنده: فقط Gregorian Calendar موجود است. البته به چند زبان، که ناگفته
پيدا⁀است فارسي توشون نيست. بماند که دو سه برابر ِ نوشتن ِ
يه متن بايد رو اين بزک-دوزکهاش کار کنم. اما دلپذيرتر⁀ئه.
تازه، تو نوشتن ِ عددها و کسرهها هم دردسر دارم. بايد 4 رو ۴
بزنم، 5 رو ۵ و 6 رو ۶. کسرههای ِ Tahoma هم که
به درد نمیخوره. بيشتر به خط ِ تيره میمونه تا کسره. بايد کسرهها
رو با Times New Roman بزنم. اين⁀ئه که نوشتن ِ يه متن رو طولانيتر
میکنه. اما اگه نتيجهاش خوب بشه، قابل ِ قبول⁀ئه.
خب ديگه! يک هفته از جمله پنج روز ِ اول ِ نوروز
گذشت به سروکله زدن با FrontPage ِ عزيزم که خب، يه کمی هم
اذيتام کرد. يه کمی هم XPی ِ نازنين وقتام رو گرفت که بماند،
تقصير ِ خودم بود. حالا اميدوار⁀ام وسواسام بيش از اين گل نکنه که
چند روز از کارهام پس افتادم.
امروز هم که گذشت، اما شب بايد رو اين Setup ِ برنامهام کار کنم
که تا آخر ِ هفته بفرستم بره. وای که چه قدر زمان کم آوردم...
|